در روزهایی که پشت سر می‌گذاریم، افزایش فشارهای اقتصادی و حقوق بشری از خارج به رهبری ایالات متحده و فروپاشی قریب‌الوقوع اقتصاد داخلی موجب شده است که تعداد بیشتری از مردم ایران نسبت به آینده احساس ناامیدی و بدبینی پیدا کنند. در این وضعیت نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز که عمدتا مقیم کشورهای اروپایی و آمریکا هستند، فرصت را مناسب می‌بینند تا با تکیه بر موج نیتی و ناامیدی مردم ایران، راه‌حل‌های ابتکاری خود را برای تغییر حکومت در ایران ارائه کنند.

به این تریتیب جریان اپوزیسیون بسیار امیدوار است که با وقوع رویدادی شبیه به قیام مردمی سال 57، شاهد سقوط حکومت در ایران باشد. اما نویسنده این یادداشت اعتقاد دارد به واقعیت پیوستن این سناریو بسیار نامحتمل است. چه آنکه حتی میان گروه‌های مخالف خارج‌نشین جمهوری اسلامی نیز شاهد تشتت آرا و اختلاف نظر عمیق نسبت به نحوه برخورد یا حتی تحلیل اوضاع فعلی در داخل ایران هستیم؛ چه برسد به اینکه بخواهند درباره نحوه تغییر حکومت و رهبری جنبش‌های برانداز نظام جمهوری اسلامی و معرفی آلترناتیوهای احتمالی برای اداره ایران پس از سقوط فرضی جمهوری اسلامی به توافق برسند.

اساسا نویسنده معتقد است مشکل مردم ایران و به تبع آن فعالان ی ایرانی این است که همچنان درک و تحلیل درستی از نحوه وقوع انقلاب‌های ی گذشته در ایران مانند انقلاب مشروطه یا انقلاب سال 57 ندارند. از طرف دیگر تجربه زیسته و مشترکی نیز میان اقوام و گروه‌های مختلف فکری و عقیدتی در ایران دیده نمی‌شود زیرا هنوز نیاموخته‌ایم تجربه گذشتگان را چراغ راه خود قرار بدهیم.

اشتباه پیشینیان را مرتب تکرار می‌کنیم. به عنوان مثال هر گاه می‌شنوم که صحبت از تجربه 40 ساله مردم از حکومتداری جمهوری اسلامی می‌شود، می‌گویم ما و حاکمان فعلی ایران دارای یک تجربه منسجم و لاینقطع 40 ساله نیستیم بلکه یک چرخه چهل‌تکه یک‌ساله را پشت سر گذاشته‌ایم. گواه آن نیز وقوع مداوم بحران‌های ی و اقتصادی در این مدت به طور پیاپی و تکراری است. همین نگاه را می‌توانیم فرضا نسبت به تاریخ 2500 ساله حکومت‌های پادشاهی یا تاریخ چند هزار ساله تمدن در ایران داشته باشیم که عرصه وقوع بحران‌ها و انقلاب‌های اجتماعی مشابه در فواصل زمانی متفاوت بوده است. گویی هرگز درسی از گذشته نیاموخته‌ایم.

حال باید گفت که چرا وقوع انقلابی مانند آنچه سال 57 شاهد بودیم در ایران نامحتمل است. در دهه 50 شاه ایران به تنهایی حکومت می‌کرد و حاضر نبود قدرت خود را با کسی تقسیم کند. او به تنهایی تصمیم می‌گرفت و مشاوران اندکی داشت. تکیه‌گاه او نیز برای در قدرت ماندن چندان مستحکم نبود. به طور مشخص دو بال بزرگ جریان حامی او برای تداوم حکومت در دهه 50 را باید ارتش و ساواک دانست. شاه با تجربه‌ای که از وقوع کودتای نظامیان در کشورهای منطقه داشت و از طرف دیگر با شناختی که از فرماندهان مقتدر ارتش در دهه‌های 30 و 40 مانند رزم‌آرا و تیمور بختیار پیدا کرده بود، ترجیح می‌داد امرای مقتدر و باصلابتی در ارتش حکمرانی نکنند. وی با ایجاد نوعی تفرقه، مانع شکل‌گیری همبستگی میان شاخه‌های متعدد ارتش می‌شد تا مبادا علیه او یکپارچه شوند.

ساواک به علت نحوه عملکرد خودش و تبلیغات جریان‌های مخالف ی اعم از مذهبی و مارکسیستی، وجهه مطلوبی در افکار عمومی نداشت و شاه نیز چندان مایل نبود این جریان قدرت برجسته‌ای در سپهر ت ایران باشد. با نزدیک شدن هرچه بیشتر به سال 57 نیز شاهد تضعیف روزافزون دو نهاد مذکور یعنی ارتش و ساواک بودیم تا جایی که حتی در آخرین ماه‌های حکومت پهلوی، ساواک یعنی یکی از مهمترین تکیه‌گاه‌های قدرت شاه به کلی مضمحل شد.

در عرصه ت خارجی نیز با وجود تبلیغات گسترده و صرف هزینه‌های گزاف، شاه متحدان قابل اعتنایی نداشت. کشورهای دیگر یا چندان دل خوشی از وجود یک حکومت مقتدر در ایران که قدرت فائقه باشد نداشتند یا در بهترین حالت نسبت به تداوم یا پایان یافتن سلطنت او بی‌تفاوت بودند. خاورمیانه تحت سلطه جریان‌های ملی‌گرای عرب یا احزاب کمونیست بود و اتحاد جماهیر شوروی در ساقط کردن یک‌به‌یک حکومت‌های طرفدار غرب در این منطقه موفقیت زیادی داشت.

در این اوضاع حضور یک رئیس‌جمهور دموکرات در کاخ سفید کار را برای ادامه حکومت پلیسی شاه دشوارتر می‌کرد. آمریکا که شاهد پیشروی نفوذ شوروی در خاورمیانه بود و از طرف دیگر بقای شاه را با وجود اتحاد میان جریان‌های مخالف حکومت وی شامل روشنفکران لیبرال و توده‌ای و گروه‌های شبه‌نظامی و مسلح اسلامی و مارکسیستی ناممکن می‌دید، بهترین گزینه را چیره شدن جریان‌های اسلامی می‌دانست تا دست‌کم مانع بسط نفوذ احزاب نزدیک به شوروی در ایران شود.

به این ترتیب جریان‌های فعال ی متنوع داخل ایران که به نوعی با تقسیم وظایف و کنار گذاشتن اختلافات عقیدتی به همکاری برای سرنگونی شاه می‌پرداختند، موفق شدند به انقلاب سال 57 رنگ واقعیت ببخشند. روشنفکران لیبرال و توده‌ای با نوشتن مقالات و ادبیات مکتوب و جریان‌های مذهبی با بسیج مردم عادی و به خیابان کشاندن آنها و گروه‌های مسلح با فلج کردن ماشین نظامی رژیم سلطنتی، در نهایت به آرزوی خود یعنی سرنگونی رژیم شاهنشاهی در ایران رسیدند.

اما امروز جریان اپوزیسیون خارج‌نشین از اختلاف‌نظر عمیق رنج می‌برد و هیچ پایگاه یا شبکه نفوذی داخل ایران ندارد. نیتی مردم ایران نیز از وضع موجود بیشتر اقتصادی است و مطالبات حقوق بشری و ی جنبه فرعی دارد. در این شرایط که مردم گرفتار مشکلات اقتصادی هستند، طبیعی است که از دعوت به اعتصابات عمومی استقبال نمی‌کنند زیرا وضعیت معیشت آنها را بدتر خواهد کرد.

اکثریت مردم خواستار تغییر عمیق و ناگهانی در نظام ی نیستند و ترجیح می‌دهند شاهد بهبود سریع وضع اقتصادی و اصلاحات تدریجی ی با حفظ آرامش ی و اجتماعی در کشور باشند. تکیه‌گاه نظامی و امنیتی حکومت ایران بسیار مستحکم است و مردم نیز آگاه هستند که تضعیف اقتدار حکومت مرکزی در شرایط ناآرام منطقه خاورمیانه به معنی ایجاد فضای مناسبی برای جریان‌های قومی و نژادی تجزیه‌طلب در ایران خواهد بود.

چرا فشار حداکثری فقط برای ما باشد؟

برندۀ مسابقۀ داستانِ کوتاه از سوی مجلۀ The Writer (مارس 2021)

فراگیریِ مهارت‌های نوین حقوقی

حکومت ,نیز ,مردم ,ی ,شاه ,جریان‌های ,در ایران ,جمهوری اسلامی ,سال 57 ,در این ,نسبت به

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

dota2guard مشکلات دوتا 2 دانلود سریال گیم اف ترونز جدیدترین اخبار از دنیای فوتبال خرید و فروش ویلا چاپ|پیش از چاپ|صحافی|اسکن مدارک|تولید کارت pvc قصرِ بلند ، موهای کوتاه بهترین پک pptdl وبلاگ هم مسیر | دلنوشته های رضا محمودصالحی کفپوش pvc